علالغتنامه دهخداعلا. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان علاء از بخش مرکزی شهرستان سمنان واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری سمنان و 4 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ سمنان به دامغان و 2 ه
چشمه علالغتنامه دهخداچشمه علا. [ چ َ م َ ع َ ] (اِخ ) آبادیی است در شمال باختری دماوند که در فرهنگ جغرافیایی بنام «چشمه اعلا» ثبت شده ، لیکن در تداول عامه ، «چشمه علا» معروف است و چ
عز و علالغتنامه دهخداعز و علا. [ ع َزْ زَ وَ ع َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از دو فعل عز + علا) عزیز و گرامی است و بلندمرتبه ، و آن را پس از ذکر نام خداوند آرند: ایزد عز و علا. حض
آب علالغتنامه دهخداآب علا. [ ب ِ ع َ ] (اِخ ) نام چشمه ای بدماوند که آب آن دَم دارد و یکی از بهترین آبهای نوع خود برای گوارش و دیگر خاصیتهای طبی است .
بنمعلالغتنامه دهخدابنمعلا. [ ب ُ م ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش شوش شهرستان دزفول است . این دهستان مابین دهستانهای بنواز، ناظر و چنانه واقع شده است . این دهستان ا
هفت حرف استعلافرهنگ انتشارات معین( ~. حَ فِ اِ تِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) عبارتند از: خ ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، ق .
امیرعلافرهنگ نامها(تلفظ: amir alā) (عربی) (به مجاز) پادشاه و امیر بلند مرتبه ، فرمانروا و سردار بزرگ و بزرگوار و ... .
ام العلالغتنامه دهخداام العلا. [ اُم ْ مُل ْ ع َ ] (اِخ ) دختر یوسف تاجر اندلسی . از ادیبان و شاعران وادی الحجاره از بلاد اندلس که بجمال و ادب و فصاحت مشهور بوده است . وی در اوایل ق
چشمه اعلالغتنامه دهخداچشمه اعلا. [ چ َ م َ اَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دماوند که در 3 هزارگزی شمال باختر دماوند واقع است و راه فرعی ماشین رو به دماوند دارد. ک
قلعه اعلالغتنامه دهخداقلعه اعلا. [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 42 هزارگزی خاور شوسه ٔ رام هرمز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی
معلالغتنامه دهخدامعلا. [ م ُ ع َل ْ لا ] (ع ص ) برافراشته و بلند کرده و برداشته . (ناظم الاطباء). بلند. عالی . دارای علو. رفیع : طالعش را شهسواری دان که بار هودجش کوهه ٔ عرش معل
بوالعلافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کنیۀ پالوده.۲. کنیۀ هر مرد جاهل عالمنما.۳. [مجاز] احمق؛ نادان.