عقیبلغتنامه دهخداعقیب . [ ع ُ ق َی ْ ی ِ ] (ع اِ مصغر) مصغر عُقاب ؛ یعنی عقاب کوچک . (ناظم الاطباء). و رجوع به عقاب شود.
عقیبلغتنامه دهخداعقیب . [ ع ُق ْ ق َ ](ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام موضعی است . (از منتهی الارب ).
عقیبلغتنامه دهخداعقیب .[ ع َ ] (ع ص ، اِ) در پی کننده ، و پس دیگری آینده . (منتهی الارب ). پیرو و آنچه پس باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دنبال . دنباله . (فرهنگ فارسی معین ).
عقیبفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آنکه پس از دیگری میآید؛ ازپیآینده.۲. چیزی که پس از چیز دیگر باشد؛ دنبال؛ دنباله.