جیبالغتنامه دهخداجیبا. (اِ) بر وزن زیبا، هیمه و هیزم را گویند و بعربی حطب خوانند و به این معنی با بای فارسی [ جیپا ] هم آمده است که بر وزن کیپا باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
زبالغتنامه دهخدازبا. [ زُ ] (ع اِ) پشته های بلند که سیل بدان نرسد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : چه روی راه تردد قضی الامر فقم چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه . انوری .رجوع به زبی شود.
زباءلغتنامه دهخدازباء. [ زَب ْ با ] (اِخ ) نام دختر پادشاه حیره است که تا خدیمه قاتل پدر خود را نکشت موی زهار نکند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نام ملکه ٔ جزیره که یکی از ملوک طوائف و صاحبه ٔ جذیمه بود. (منتهی الارب ). زبا نام دختر پادشاه حیره که در غایت حسن و لطافت بود و کیاست و فراست بکمال
زباءلغتنامه دهخدازباء. [ زَب ْ با ] (اِخ ) نام یکی از ده لقیح رسول اﷲ (ص ) است که بدو هدیه شده بود. (تاج العروس ).
ظباءلغتنامه دهخداظباء. [ ظِ ] (ع اِ) ج ِ ظبی . آهوان : دروازه ها دربستند، چون دانستند که مقاومت ظباء با شیران شکاری میسر نباشد. (جهانگشای جوینی ).
ظباءلغتنامه دهخداظباء. [ ظُ ] (اِخ ) نام وادیی است در تهامه . و نیز نام جایی است . رجوع به معجم البلدان یاقوت شود.
دب اکبرلغتنامه دهخدادب اکبر. [ دُب ْ ب ِ اَ ب َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) خرس بزرگ . || (اِخ ) خرس بزرگ ازصور شمالیست . (التفهیم ). صورت چهارم از صور شمالیه ٔفلکی قدماء و آنرا بنات نعش کبری نیز گویند. (مفاتیح العلوم ). بنات النعش کبری . صورتی از صورتهای فلکی و به خرس بزرگ مانند کرده اند و آن بیست
اولادلغتنامه دهخدااولاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ولد به معنی فرزند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : تا داد من از دشمن اولاد پیمبربدهد بتمام ایزد دادار تعالی . ناصرخسرو.ای امت برگشته ز اولاد پیمبراولاد پیمبر حکم روز قضاا
ظباءلغتنامه دهخداظباء. [ ظِ ] (ع اِ) ج ِ ظبی . آهوان : دروازه ها دربستند، چون دانستند که مقاومت ظباء با شیران شکاری میسر نباشد. (جهانگشای جوینی ).
ظباءلغتنامه دهخداظباء. [ ظُ ] (اِخ ) نام وادیی است در تهامه . و نیز نام جایی است . رجوع به معجم البلدان یاقوت شود.
حنظبالغتنامه دهخداحنظبا. [ ح ُ ظَ ] (ع اِ) حنظباء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حنظب و حنظباء شود.