طحارلغتنامه دهخداطحار. [ طُ ] (ع اِمص ) نوعی از پیچاک شکم که در آن تنفس سخت باشد. || ژخیدن . (منتهی الارب ). سخت دم زدن .
تایر چهارفصلall-season tyre/ all season tyerواژههای مصوب فرهنگستانتایری با رویۀ بادوام و قدرت کشانش مناسب در جادههای خیس و خشک که حرکتی نرم و بیصدا دارد
برج خنککن ترwet cooling tower, evaporative cooling towerواژههای مصوب فرهنگستانبرجی که آب را با ریزافشانی و تبخیر براثر تماس مستقیم با جریان هوا خنک میکند
تعارلغتنامه دهخداتعار. [ ت َ عارر ] (ع مص ) بیدار ماندن و پهلو به پهلو گردیدن بر بستر در شب با بانگ و آواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیداری و عبارت اساس «برخاستن از خواب است با گفتاری ». (از اقرب الموارد).
تعارلغتنامه دهخداتعار. [ ت َع ْ عا ] (ع اِ) زخمی که خون آن منقطع نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تعارلغتنامه دهخداتعار. [ ت ِ ] (اِخ ) کوهی است به بلاد قیس . (منتهی الارب ). نام کوهی است . (ناظم الاطباء). و رجوع به عقدالفرید ج 1 ص 288 و معجم البلدان شود.
طحیرلغتنامه دهخداطحیر. [ طَ ] (ع اِ) نوعی از پیچاک شکم که در آن تنفس سخت باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زحیر. (تاج المصادر بیهقی ). || (مص ) رخیدن . سخت دم زدن . طحار مثله فی الکل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اطحارلغتنامه دهخدااطحار. [ اِ ](ع مص ) اطحار حجام ؛ از بن بریدن غلاف سر نره را هنگام ختنه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).