سنبرلغتنامه دهخداسنبر. [ سَم ْ ب َ ] (ع اِ) دانای هر چیزی و ماهر و استوار کار آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سینبرلغتنامه دهخداسینبر. [ م ْ ب َ ] (اِ) آفتاب گردان . (ناظم الاطباء)(اشتینگاس ). || سیسنبر. (ناظم الاطباء).
شنابرلغتنامه دهخداشنابر. [ ش ِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه شنا کردن داند. (یادداشت مؤلف ). داننده ٔ شنا. آب باز. شناگر. آب آشنا : شنابر چو بی آشنا را گِرَدچو زیرک نباشد نخست او مِرَد. اسدی .میان آبگیری به پهنای راغ شنابر در آب شکن گی