فرهنگ فارسی عمید
۱. [مقابلِ درست] خرد شده؛ قطعهقطعه شده.۲. (صفت فاعلی) [مجاز] ویژگی کسی که بر اثر بیماری یا اندوه شادابی و جوانی خود را از دست داده باشد.۳. [مجاز] آزرده؛ ناراحت؛ غمگین.۴. (اسم) (هنر) در خوشنویسی، یکی از خطهای فارسی، برگرفته از خط نستعلیق که دارای انحنا و پیوستگی میباشد و در نامه