سرموریلغتنامه دهخداسرموری . [ س َ ] (ص نسبی ) چیز بسیار خرد و ریزه ها چون قیمه ٔ سرموری و افشان سرموری . (آنندراج ) : گر به زلف عنبرین دل گاه گاهم میکشدقیمه ٔ سرموری خط سیاهم میکشد.محسن تأثیر (از آنندراج ).
داغی سرمحورhot boxواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی عامیانه برای سرمحوری (bearing) که بیشازحد گرم شده باشد
مولد سرمحورaxle generator, axle-driven generatorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مولد برق که توان آن از محور واگن و ازطریق تسمه و قرقره یا جعبهدنده تأمین میشود