لغتنامه دهخدا
شبو. [ ش َب ْوْ ] (ع مص ) بلند گردیدن . (از اقرب الموارد). || روشن شدن و درخشیدن چهره پس از تغیر. || روی پا برخاستن اسب . || افروختن آتش . (از اقرب الموارد). || گلوله کردن و به شکل کلاف درآوردن نخ و ریسمان . (از دزی ج 1 ص <span class="hl" dir