سرعسکرلغتنامه دهخداسرعسکر. [ س َ ع َ ک َ ] (اِ مرکب ) سپهسالار. (آنندراج ). سالار و سردار و فرمانده سپاه . (ناظم الاطباء) : سرعسکر نیز از قارص به اظهار مکابرت و مکاثرت نهضت کرده چ
سرعوفلغتنامه دهخداسرعوف . [ س ُ ] (ع ص ) نازک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سبک گوشت . || اسب درازبالا یاعام است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
سرعوفةلغتنامه دهخداسرعوفة. [ س ُ ف َ ] (ع ص ) تأنیث سرعوف . زن درازقد نازک اندام . (منتهی الارب ). ج ، سراعیف . (اقرب الموارد). || (اِ) ملخ . || کرمک جامه خوار. (منتهی الارب ) (ا
سروکةلغتنامه دهخداسروکة. [ س َرْ وَ ک َ] (ع مص ) بدروشی و درنگی و سستی در رفتار از لاغری ویا ماندگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بد رفتن یا به درنگی رفتن از لاغری یا ماندگی . (از
سروکانیلغتنامه دهخداسروکانی . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. دارای 363 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
سروکیسهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکیسه کشیدن به بدن در حمام. سروکیسه کردن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. کیسه کشیدن به بدن در حمام.۲. [مجاز] با فریب و چاپلوسی پولی را از کسی گرفتن؛ اخاذی کردن.
زبان تنگ سروکلغتنامه دهخدازبان تنگ سروک . [ زَ ن ِ ت َ گ ِ س َرْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از زبانهای کهن ایرانی است که هنوز نامی برای آن برنگزیده اند. در تنگ سروک که موضعی است درسرح
هواکشاورزیagronautics, agricultural aeronauticsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از صنعت هوانوردی که با کشاورزی سروکار دارد
آنالوگفرهنگ انتشارات معین(لُ) [ فر ] (ص .) ویژگی سیگنال یا دستگاهی که با کمیت هایی سروکار دارد که پیوسته تغییر می کند. مق . دیجیتال .
برقشیمیاییelectrochemicalواژههای مصوب فرهنگستانویژگی هر پدیدۀ شیمیایی که با عبور جریان برق سروکار داشته باشد متـ . الکتروشیمیایی
پیشخان 2front office 1واژههای مصوب فرهنگستاندفتر اجرایی اصلی شرکتها و سازمانها یا سامانههایی که با مشتریان سروکار دارند
تجریدabstraction 2واژههای مصوب فرهنگستانشیوهای در خدمات اَبری که امکان میدهد کاربر با جزئیات سروکار نداشته باشد
علم زمینساختtectonicsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از زمینشناسی که با ساختهای پهناور بخش بیرونی زمین سروکار دارد متـ . زمینساخت