سن استخوانیbone ageواژههای مصوب فرهنگستانسنی که براساس ظاهر شدن مراکز استخوانی، بهویژه در مچ دست، تعیین میشود و ممکن است با سن واقعی و تقویمی مغایرت داشته باشد
سنیةلغتنامه دهخداسنیة. [ س َ نی ی َ ] (ع ص ) تأنیث سنی : و بمراتب علیه و مدارج سنیه رسانید. (سندبادنامه ص 315). رجوع به سنی شود.
agesدیکشنری انگلیسی به فارسیسنین، سن، عصر، عمر، پیری، دوره، سن بلوغ، عهد، پیر شدن، پیرنماکردن، کهنه شدن، سالخوردهشدن
سنیدلغتنامه دهخداسنید. [ س َ ] (ع اِ) پسرخوانده . (آنندراج )(منتهی الارب ). دعی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
سنیزلغتنامه دهخداسنیز. [ س ُ ](اِ) سیاه دانه و آن تخمی باشد سیاه که بر روی خمیر ریزند. (برهان ) (آنندراج ). شونیز. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شنیز و شون
سنیحلغتنامه دهخداسنیح . [ س َ ] (ع ص ، اِ) صید که از جانب چپ صیاد برآید. || مروارید یا رشته ٔ آن پیش از آنکه مروارید در آن کشیده باشند. || پیرایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سنیفلغتنامه دهخداسنیف . [ س َ ] (ع اِ) خرقه که بر هر دو شانه گاه شتراندازند. ج ، سُنُف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حاشیه ٔ بساط. (ناظم الاطباء).
سنیژهلغتنامه دهخداسنیژه . [س َ ژَ / ژِ ] (اِ) ریسمانی باشد که از پهنای کار زیاده می آید و آن را جولاهگان نمی بافند و بر انگشت پیچیده بگوشه ای می گذارند. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی )