سنعاءلغتنامه دهخداسنعاء. [ س َ ] (ع ص ) دختر ختنه ناکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
سنهاءلغتنامه دهخداسنهاء. [ س َ ] (ع ص ) خرمابن که یک سال بعد یک سال بار آورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرمابن که سالی بار آورد و سالی نه . (مهذب الاسماء).
شنعاءلغتنامه دهخداشنعاء. [ ش َ ] (ع ص ) تأنیث اشنع. زشت و قبیح . (از اقرب الموارد) : حاضران از آن داهیه ٔ دهیا و حادثه ٔ شنعا تعجب نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298). و رجوع به اشنع شود. || عیرة شنعاء؛ گورخر ماده ٔ بسیار زشت . (از منت
صنعاءلغتنامه دهخداصنعاء. [ ص َ ] (اِخ ) (ائمه ...) مقصود ائمه ای است که از حدود 1000 هَ .ق . به بعد در یمن ریاست کرده و در شمار ائمه سعدا محسوبند. رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 94 شود.