سرجمعلغتنامه دهخداسرجمع. [ س َ ج َ ] (اِ مرکب ) جزو. در شمار. در عداد: نه سرجمع مرده هاست نه سرجمع زنده هاست . (یادداشت مؤلف ).
سرجمعفرهنگ فارسی معین(سَ جَ) [ فا - ع . ] 1 - (ق .) جمعاً، روی هم رفته . 2 - (اِ.) جزو. 3 - (ص .) برگزیده ، نخبه .
سرجمعلغتنامه دهخداسرجمع. [ س َ ج َ ] (اِ مرکب ) جزو. در شمار. در عداد: نه سرجمع مرده هاست نه سرجمع زنده هاست . (یادداشت مؤلف ).
سرجمعفرهنگ فارسی معین(سَ جَ) [ فا - ع . ] 1 - (ق .) جمعاً، روی هم رفته . 2 - (اِ.) جزو. 3 - (ص .) برگزیده ، نخبه .
سرجمعلغتنامه دهخداسرجمع. [ س َ ج َ ] (اِ مرکب ) جزو. در شمار. در عداد: نه سرجمع مرده هاست نه سرجمع زنده هاست . (یادداشت مؤلف ).
سرجمعفرهنگ فارسی معین(سَ جَ) [ فا - ع . ] 1 - (ق .) جمعاً، روی هم رفته . 2 - (اِ.) جزو. 3 - (ص .) برگزیده ، نخبه .