زراقلغتنامه دهخدازراق . [ زَرْ را ] (ع ص ) خداع . فریبنده . (از تاج العروس ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خداع . (ذیل اقرب الموارد). یقال : فلان زراق ؛ ای خداع . (اللسان از ذیل اق
تبزراقلغتنامه دهخداتبزراق . [ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را مرادف تبزر، الختم ، بمعنی مُهر آورده است . (دزی ج 1 ص 140).
ازراقلغتنامه دهخداازراق . [ اِ ] (ع مص ) ازراق عین ؛ برگردیدن چشم و ظاهر شدن سپیدی او. || ازراق ناقه ؛ سپس انداختن ناقه بار خود را. (منتهی الارب ).
انزراقلغتنامه دهخداانزراق . [ اِ ] (ع مص ) برپشت خفتن . || پس ماندن و درنگ کردن . || درگذشتن تیر. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). درگذشتن (چنانکه
مزراقلغتنامه دهخدامزراق . [ م ِ ] (ع اِ) نیزه ٔ خرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زوبین . (دهار). ژوبین . ج ، مزاریق . (پیشرو ادب زمخشری ص 413). نیزه