ریوگویش گنابادی در گویش گنابادی یکی از روستاهای حومه گناباد است که در فارسی آن را ریاب گویند و این روستا روستاموزه معماری کهن ایرانیست.
لی ریوواژهنامه آزادلیمندا:فرشته ی تاریکی و لی ریو:ریو دختر . آونکی:موجود خاکستری و پدر لی ریو براکنو فرشته ی تاریکی . ریو دختر .
پرغریولغتنامه دهخداپرغریو. [ پ ُ غ َ ] (ص مرکب ) پرغوغا. پرشور : چو آگه شد از رستم و کار دیوپر از خون شدش چشم و دل پرغریو.فردوسی .
تاناناریولغتنامه دهخداتاناناریو. [ وْ ] (اِخ ) نام شهر معظم جزیره ٔ ماداگاسکار افریقا و یکی از پنج شهر بزرگ ماداگاسکار و پایتخت این جزیره است که بر روی فلاتی به ارتفاع 1400 گز از سطح
تریولغتنامه دهخداتریو. [ ت َ ] (اِ) با واو مجهول پارچه و جامه ٔ سفید باریک را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ). پارچه و جامه ٔ سبک نازک . (ناظم الاطباء).
غریوفرهنگ مترادف و متضادافغان، بانگ، جیغ، خروش، داد، دادوبیداد، زاری، غوغا، فریاد، فغان، گریه، نعره، ولوله، همهمه، هیاهو
انتاریولغتنامه دهخداانتاریو. [ اُ ی ُ ] (اِخ ) دریاچه ای در کانادا، که از نیاگارا آبهای دریاچه ٔ اریه را گرفته و بوسیله ٔ سن لوران توزیع می کند. (فرهنگ فارسی معین ، اعلام ). || دری
اوریولغتنامه دهخدااوریو. [ اُ ] (ص ) اوریب . اریب . بر وزن و معنی اوریب است که به ترکی قیقاج و بعربی محرف گویند. (برهان ) (هفت قلزم ). رجوع به اریب شود.
گریگوریولغتنامه دهخداگریگوریو. [ گ ِ گ ُ ی ِوْ ] (اِخ ) استاد تاریخ شرق در لنینگراد (پطرسبورگ ) است . وی رحله ٔ ابی دلف الینبوعی را به روسی ترجمه کرد و در سال 1873م . در مجله ٔ نظار