ردیدلغتنامه دهخداردید. [رَ ] (ع ص ) مرد قبیح و زشت . ج ، رُدُد. (ناظم الاطباء). || سحاب ردید؛ ابر باران ریخته . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رضدلغتنامه دهخدارضد. [ رَ ] (ع مص ) بر هم نهادن رخت را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رضدلغتنامه دهخدارضد. [ رَ ض َ ] (ع ص ) رخت برهم نهاده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).