ربیع گرگانیلغتنامه دهخداربیع گرگانی . [ رَ ع ِ گ ُ ] (اِخ ) یا ربیع گرگانی مازندرانی . شاعر است و دیوان وی در کتابخانه ٔ مَلِک (به شماره ٔ 6412) موجود است و تمام شعرهای وی درباره ٔ مدح
ربیع اصفهانیلغتنامه دهخداربیع اصفهانی . [ رَ ع ِ اِ ف َ ] (اِخ ) وزیر علیمرادخان زند است و هنگام مرگ علیمرادخان در سفرعزیمت به اصفهان از تهران (سال 1199 هَ . ق .) همراه وی بود و مرگ او
ربیع انصاریلغتنامه دهخداربیع انصاری . [ رَ ع ِ اَ ] (اِخ ) زرقی ... خبری از قول وی از حضرت رسول (ص ) روایت کرده اند. رجوع به الاصابة ج 1 قسم 1 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.
ربیع انصاریلغتنامه دهخداربیع انصاری . [ رَ ع ِ اَ ] (اِخ ) محدث است . دختر وی ام سعد از او روایتی دارد چنین : حضرت رسول فرمود بدخویی شوم است و پیروی از زنان پشیمانی است و... (از الاصاب
ربیع بنت معوزلغتنامه دهخداربیع بنت معوز. [ رَ ب ِ ت ِ م ُ ع َوْ وَ ] (اِخ ) ابن عفراء انصاری . صحابیی والامقام بود. او به حضرت رسول بیعت کرد و در غزوات شرکت می جست و به مداوای زخمیها میپ
ربیع جرمیلغتنامه دهخداربیع جرمی . [ رَ ع ِ ج َ ] (اِخ ) ابن حیان گفته وی صحبت حضرت رسول (ص ) را درک کرده است و طبرانی و باوردی از او حدیث روایت کنند. (از الاصابة ج 1 قسم 1).
ربیع حارثیلغتنامه دهخداربیع حارثی . [ رَ ع ِ رِ ] (اِخ ) ربیعبن زیادبن انس بن دیان بن قطن بن زیادبن حارث بن مالک بن ربیعةبن کعب بن حارث حارثی . از بنودیان و پادشاه فاتحی بود و عهد پیغ
ربیع خوانساریلغتنامه دهخداربیع خوانساری . [ رَ ع ِ خوا / خا ] (اِخ ) محمد ربیعبن آقارضا خوانساری . شاعری است . مؤلف روز روشن (در ص 338) از او شعری آورده و گفته است : او در عهد محمدشاه ب
ربیع کابلیلغتنامه دهخداربیع کابلی . [ رَع ِب ُ ] (اِخ ) ملا محمد عالم شاعر که در نگارستان سخن او را ربیعی خوانده و در روز روشن از او یادی شده واز اشعار وی نیز آمده است . (از الذریعة ج
ربیعةلغتنامه دهخداربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) ابن سکنة، مکنی به ابورویخة فزعی ... ابن حبان گفته که او درک حضورحضرت رسول می کرد و در فلسطین ساکن بود و در بیت جیرین درگذشت . دولابی گف
ربیعةلغتنامه دهخداربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) ابن فراس . او را فارسی نیز می گفتند. ابن لهیعة روایاتی بواسطه از وی نقل کرده است . رجوع به الاصابة ج 1 قسم 1 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 ش
ربیعةلغتنامه دهخداربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) ابن نیار. به گفته ٔ طبری و تحقیق ابن فتحون و جز وی در شمارصحابه ٔ حضرت رسول (ص ) است . (از الاصابة ج 1 قسم 1).
ربیعةلغتنامه دهخداربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) از قبیله ٔ بنی زید که جایگاه آنان در حوالی قنفذة است . (از معجم قبایل العرب ج 3).
ربیعةلغتنامه دهخداربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) از قبیله ٔ منطقه ٔ بغداد است و در حوالی معینة بچادرنشینی زندگی میکردند و به کشت و زرع میپرداختند. (از معجم قبایل العرب ج 3).
ربیعةلغتنامه دهخداربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) بخشی از قبیله ٔ بنی مالک است . (از معجم قبایل العرب ج 3).
ربیعةلغتنامه دهخداربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) تیره ای از قبیله ٔ ثقیف در حجاز. (از معجم قبایل العرب ج 3).