راموت جلعادلغتنامه دهخداراموت جلعاد. [ ت ِ ؟ ] (اِخ ) نام شهری و آن در آغاز ملک آموریان بود و از آن پس بتصرف بنی جار درآمد و از معروفترین شهرهای ایشان گردید. (از قاموس کتاب مقدس ).
پیرامیدلغتنامه دهخداپیرامید. (فرانسوی ، اِ) هرم . || (اِخ ) از این کلمه بصورت جمع اهرام مصر مرادست . رجوع به اهرام شود.
پرامیدلغتنامه دهخداپرامید. [ پ ُ اُ / پ ُ اُم ْ می ](ص مرکب ) که امید بسیار دارد. امیدوار : چو بیدار گشتم شدم پرامیداز آن تاج رخشان و باز سپید. فردوسی .بپوشید پس جامه ٔ نو سپیدنیایش کنان رفت و دل
راموت جلعادلغتنامه دهخداراموت جلعاد. [ ت ِ ؟ ] (اِخ ) نام شهری و آن در آغاز ملک آموریان بود و از آن پس بتصرف بنی جار درآمد و از معروفترین شهرهای ایشان گردید. (از قاموس کتاب مقدس ).
جادلغتنامه دهخداجاد. (اِخ ) یکی از رفقای داود که مورخ و وقایعنگار مملکت او بود (اول تواریخ ایام 29:29) و در وقتی که وی در مغاره ٔ عدّلام متواری بود جاد بنزد او شد (اول سموئیل 22:<span class=
راموت جلعادلغتنامه دهخداراموت جلعاد. [ ت ِ ؟ ] (اِخ ) نام شهری و آن در آغاز ملک آموریان بود و از آن پس بتصرف بنی جار درآمد و از معروفترین شهرهای ایشان گردید. (از قاموس کتاب مقدس ).