پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
خیز درجهcope raiseواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای نسبتاً ضخیم با گوشههای ناهموار و سطح صاف که عموماً بر یکی از سطوح ریختگی عمود هستند و در سطح جدایش قالب یا تکیهگاههای ماهیچه به وجود میآیند
بالارَسreach stackerواژههای مصوب فرهنگستانخودروِ بارکش با تجهیزاتی برای بلند کردن و روی هم چیدن و جابهجایی همزمان چند بارگُنج
پرتابههای دهانۀ برخوردیcrater raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
پرتوهای پیرامحوریparaxial raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتوهای نوری که مسیرهای آنها بسیار نزدیک به محور اپتیکی و تقریباً موازی با آن است
رأس عینلغتنامه دهخدارأس عین . [ رَءْ س ِ ع َ] (اِخ ) راس عین . رأس العین . رجوع به راس عین و رأس العین و معجم البلدان و المعرب جوالیقی ص 125 شود.
گراف مکملcomplement graph, complement of a graphواژههای مصوب فرهنگستانبرای گراف G، گرافی که رأسهای آن همان رأسهای G است و دو رأس متمایز آن مجاورند، هرگاه در G مجاور نباشند
رسعنیلغتنامه دهخدارسعنی . [ رَ ع َ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به رأس عین . (ناظم الاطباء). نسبت به راس عین یا رأس العین که شهریست میان حران و نصیبین . (منتهی الارب ). منسوب است به رأس عین که شهری است در دیار بکر. (از انساب سمعانی ). رجوع به راس عین و رأس عین و رأس العین و راسنی و راسعنی شود.<
رأسapex 3, point 3واژههای مصوب فرهنگستانبالاترین قسمت هر زائده یا انتهای هر اندامی در گیاهان متـ . نوک tip
رأسفرهنگ فارسی معین(رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سر. 2 - بزرگ و مهترِ قوم . 3 - واحدی برای شمارش چهارپایان . 4 - بلندی ج . روؤس (رئوس ).
رأسواژهنامه آزادتارَک. زبانزدِ دانشی. برای نمونه، تارکِ یک گوشه (رأسِ یک زاویه) یا سه تارکِ یک سِگوش (سه رأسِ یک مثلث).
رأسapex 3, point 3واژههای مصوب فرهنگستانبالاترین قسمت هر زائده یا انتهای هر اندامی در گیاهان متـ . نوک tip
آشکارساز ریزرأسmicro vertex detector, MVDواژههای مصوب فرهنگستانآشکارساز ردیابی ذرات باردار ازطریق تعیین رأس واپاشی ذرههای ثانوی
رأسفرهنگ فارسی معین(رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سر. 2 - بزرگ و مهترِ قوم . 3 - واحدی برای شمارش چهارپایان . 4 - بلندی ج . روؤس (رئوس ).