ذولقلغتنامه دهخداذولق . [ ذَ ل َ ] (ع اِ) تیزنای زبان . (مهذب الاسماء): ذولق اللسان . || تیزی هر چیزی . ذولق اللسان والسنان ؛ کنار و کرانه ٔ زبان و نیزه و تیزی آن دو.
نمایش دونفرهduolog/ duologue, duodramaواژههای مصوب فرهنگستاننمایشی که شخصیتهای آن را دو نفر اجرا میکنند
دولکلغتنامه دهخدادولک .[ دُ ل َ ] (اِ) چوب خرد از دو چوب که دربازی الک دولک بکار رود. مقلا. پل . قلی . چوب کوتاه در بازی الک دولک که آن را با الک زنند و به هر جا خواهند پرتاپ کنند. (یادداشت مولف ). رجوع به ماده ٔ الک دولک شود.
دیولقلغتنامه دهخدادیولق . [ وْ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایرد موسی بخش مرکزی شهرستان اردبیل با 1297 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
ذولقیةلغتنامه دهخداذولقیة. [ ذَ ل َ قی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ذولقی . منسوب به ذولق ، یعنی تیزنای زبان . || حروف ذولقیة؛ حرفها که مخارج آن نوک و کناره های زبان است و آن سه حرف است : ر. ل . ن . (راء. لام . نون ).
ذولقیةلغتنامه دهخداذولقیة. [ ذَ ل َ قی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ذولقی . منسوب به ذولق ، یعنی تیزنای زبان . || حروف ذولقیة؛ حرفها که مخارج آن نوک و کناره های زبان است و آن سه حرف است : ر. ل . ن . (راء. لام . نون ).