دوبانلغتنامه دهخدادوبان . [ دُ ] (اِخ ) دهی است از بخش داراب شهرستان فسا. با 248 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ رودبال وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
ذؤیبانلغتنامه دهخداذؤیبان . [ ذُ ءَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ ذوئیب . نام دو آب است عرب را، یا بنوالأضبط را برابر جثوم .
ذؤبانلغتنامه دهخداذؤبان . [ ذُءْ ] (ع اِ) ج ِ ذئب . گرگان . اذؤب . ذؤبان العرب ؛ دزدان و صعلوکان عرب . (مهذب الاسماء).
ذوبانلغتنامه دهخداذوبان . [ ذَ ] (ع اِ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بفتح ذال معجمه و سکون واو قسمی ازاقسام بحران است . و شرح و معنی آن در ضمن معنی بحران گذشت . || و نیز همین صورت به معنی دزدان و صعالیک آمده است ، چنانکه ذؤبان . ذؤب الشعراء.