دگی دگیلغتنامه دهخدادگی دگی . [ دِ دِ ] (اِ) زین پوش ، که به عربی غاشیه خوانند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). و رجوع به دگدگی شود.
دی دیلغتنامه دهخدادی دی . [ دَ دَ ] (ع اِ صوت ) آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دَی ْ دَی ْ و اراده می کرد از آن «یا یدی » [ وای دستم ] پس سیر کردند شتران بر آواز آن غلام پس گفت اعرابی مر
دیلغتنامه دهخدادی . (اِخ ) جان (1527 تا 1608 م .) کیمیاگر و ریاضیدان انگلیسی . چند سالی در اروپا زیست و مدعی بود که فلزات را به طلا تبدیل کرده است . نزد ملکه ٔ الیزابت تقرب داشت ولی در تنگدستی درگذشت . محاسباتی برای آماده ک
دیلغتنامه دهخدادی . [ دِ ] (اِخ ) توماس (1748-1789م .). مصلح اجتماعی انگلیسی و طرفدار انقلاب امریکا و لغو برده داری بود و از تعلیم و تربیت «طبیعی » در مقابل تعلیم و تربیت مرسوم طرفداری میکرد. (از دائرة المعارف فارسی ).
دیفرهنگ فارسی عمید۱. ماه دهم از سال خورشیدی؛ ماه اول زمستان که موسم سختی سرما است.۲. [قدیمی] نام روزهای هشتم و پانزدهم و بیستوسوم هر ماه خورشیدی. Δ چون سه روز از روزهای ماه به نام دی بوده برای امتیاز آنها نام هر روز را به نام روز بعد افزوده روز هشتم را دیباذر (دیبهآذر) و روز پانزدهم را دیبهمهر و روز
دامادیلغتنامه دهخدادامادی . (حامص ) ازدواج . کدخدائی . کتخدائی . شاهی . زن گرفتن و جشن کردن . مصاهرت . عروسی . (آنندراج ). صهریت : بخانه ٔ زن می شدند بدامادی . (تاریخ بخارا). گفت پسرفلان زن خواسته است بدامادی میرود. (تاریخ بخارا).ازپی دامادی پروانه امشب ساخت عشق
دانشمندیلغتنامه دهخدادانشمندی . [ ن ِ م َ ] (حامص مرکب ) حالت دانشمند. کیفیت و چگونگی دانشمند. || با دانش بودن . دانشی بودن . عالمی . عالم بودن . دانشوری : چیست دانی سر دلداری و دانشمندی آن روا دار که گر بر تو رود بپسندی . سعدی .|| فقا
داودیلغتنامه دهخداداودی . [ وو ] (ص نسبی ) منسوب به داودبن علی اصفهانی . و آن بیشتر بر منسوبان به ابی سلیمان داودبن علی اصفهانی در مذهب اطلاق شود. (الانساب سمعانی ). و رجوع به داودیه شود.
داودیلغتنامه دهخداداودی . [ وو ] (اِ) نوعی گل است . گلی و نباتی است . (از آنندراج ). از گلهای زینتی است و برنگ های سپید و زرد و دورنگ سپید و بنفش و نوع کم پر و پرپر دارد و خاص پائیز و اوایل زمستان است .داودی گیاهی است از تیره ٔ مرکبان جزء دسته ٔ آفتابیها دارای گلی درشت و پرپر برنگهای سرخ ،
داودیلغتنامه دهخداداودی . [ وو ] (اِخ ) ابن عنبسته . رجوع به ابن عنبسته در معجم المطبوعات شود. صاحب معجم المطبوعات گوید: این نام را بصورتهای مختلفه از قبیل ابن عنبة الداودی (جرجی زیدان ج 3 ص 174) و ابن عنبة (کشف الظنون ص <span