دیونگهبانلغتنامه دهخدادیونگهبان . [ وْ ن ِ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از اجداد سامانیان است . (شرح حال رودکی ص 317).
دیوانبانلغتنامه دهخدادیوانبان . [ دی وام ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) متصدی دیوان . محافظ دستگاه دیوانی . ضباط.(یادداشت مؤلف ) : رسم آن بود که چون نامه ها رسیدی رقعتی نبشتی و بونصر دیوانبان را دادی تا بخادم رساند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 349). من