فرهنگ فارسی عمید
۱. [مقابلِ زود] پس از زمان مناسب.۲. (قید) با درنگ؛ به آهستگی.۳. (قید) [قدیمی] بهمدت طولانی: ◻︎ زمین را ببوسید زال دلیر / سخن گفت با او پدر نیز دیر (فردوسی: ۱/۲۲۷).۴. [قدیمی] در آیندۀ دور.⟨ دیر کردن: (مصدر لازم) درنگ کردن؛ تٲخیر کردن.⟨ دیر ماندن: (مصدر لازم) [