کارخانة لبنیاتdairy factory, creamery, dairyواژههای مصوب فرهنگستانواحدی تولیدی که در آن فراوردههای شیری تولید میشود
پخشینۀ لبنیdairy spreadواژههای مصوب فرهنگستانپخشینهای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است
پیغذای لبنیdairy dessertواژههای مصوب فرهنگستانپیغذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامهای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراوردههای شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد
علت وجودیraison d'êtreواژههای مصوب فرهنگستاننیروی اصلی وحدتبخش در درون یک کشور که اساس و بنیان ملیگرایی (nationalism) را پدید میآورد
فراوردۀ لبنیdairy productواژههای مصوب فرهنگستانهر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product
دَریُونهگویش بختیاری(لفظى) در گونه، درى که پشت آن تیغهشده باشد و بهعنوان طاقچه یا کمد از آناستفاده شود.
حالت دَریlocative caseواژههای مصوب فرهنگستانحالت دستوری اسم یا گروه اسمی که مکان یا زمان یا وضعیت را نشان میدهد و در فارسی با حرف اضافۀ «در» یا «اندر» مشخص میشود متـ . دری locative
دری گویلغتنامه دهخدادری گوی . [ دَ ] (نف مرکب ) دری گو. دری گوینده . گوینده به زبان دری . کسی که به زبان دری تکلم کند. متکلم به دری . که به دری سخن گوید. شاعری که به زبان دری شعر سراید. و رجوع به دری شود.
نیم دریلغتنامه دهخدانیم دری . [ دَ ] (اِ مرکب ) دری کوتاه .دری به درازی نصف درهای معمولی . (یادداشت مؤلف ).
دَریُونهگویش بختیاری(لفظى) در گونه، درى که پشت آن تیغهشده باشد و بهعنوان طاقچه یا کمد از آناستفاده شود.
رودَریdoor pad, door panel, door trim, trim panelواژههای مصوب فرهنگستانصفحهای با پوشش بسپاری یا نظیر آن که در قسمت داخلی در بر روی آن نصب میشود
جادَریdoor aperture, door frameواژههای مصوب فرهنگستانمحلی بر روی بدنه که هریک از درهای خودرو با لولا به آنجا متصل میشود
حالت دَریlocative caseواژههای مصوب فرهنگستانحالت دستوری اسم یا گروه اسمی که مکان یا زمان یا وضعیت را نشان میدهد و در فارسی با حرف اضافۀ «در» یا «اندر» مشخص میشود متـ . دری locative