دعوتگهلغتنامه دهخدادعوتگه . [ دَع ْ وَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) محل دعوت . جای دعوت : تا درت بینم به دیگر جای نفرستم ثناکز درت دعوتگه روح مطهر ساختند.خاقانی .
دهاتیلغتنامه دهخدادهاتی . [ دِ ] (ص نسبی ) (اصطلاح عامیانه ) (مرکب از: ده ، قریه و «ات » مأخوذ از تازی نشانه ٔ جمع و یای نسبت ) مانند ایلاتی در تداول عامه ، اهل روستا. اهل ده . ساکن ده . مقابل شهری . (یادداشت مؤلف ). روستایی .مقابل شهری . (ناظم الاطباء). رجوع به ده شود. || مردم ساده لوح و بی