دشمانلغتنامه دهخدادشمان .[ دُ ] (اِ مرکب ) دشمن . (زمخشری ). در اصل دوشمان بوده که به پارسی افاده ٔ معنی دو ضد می کرده است و در حقیقت دو ضد با یکدیگر دشمن باشند. (آنندراج ). اما این گفته بر اساسی نیست و دوشمان صورتی است از دشمن .
دشمانلولغتنامه دهخدادشمانلو. [ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه . سکنه ٔ آن 558 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و نخود و عدس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
دشمانلولغتنامه دهخدادشمانلو. [ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه . سکنه ٔ آن 558 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و نخود و عدس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).