دیرساللغتنامه دهخدادیرسال . (ص مرکب ) سالخورده . کهن . دیرساله . کنایه از معمر و کلان سال . دیرینه دور. دیرینه بود و دیرینه روز. (آنندراج ). کهن سال . کهنه . قدیم : چو روز اسعد از این چرخ دیرسال فرورفت ز چرخ ناله ٔ وا اسعداه زود برآمد. خاقان
دیرگسللغتنامه دهخدادیرگسل . [ گ ُ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) آنکه دیر گسلد. آنچه سخت گسلد... که بسختی جدا شود از چیزی . که دوستی و عهد به آسانی نبرد. (یادداشت مؤلف ).
شیبانیةلغتنامه دهخداشیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) قریه ای است درساحل خابور در نزدیکی قرقیسا. (از معجم البلدان ).
راخوولغتنامه دهخداراخوو. [ خ ُ وُ ] (اِخ ) قصبه ای است در بلغارستان درساحل راست رود طونه (دن ). (از قاموس الاعلام ترکی ).
ترقوسلغتنامه دهخداترقوس . [ ت ِ ] (اِخ ) دریاچه ای است در نزدیکی ساحل دریای سیاه که قریه ٔ ترقوس درساحل جنوبی آن قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
لانژاکلغتنامه دهخدالانژاک . (اِخ ) نام کرسی بخش از ویت بریو در ایالت (هت لوار) درساحل آلیه بفرانسه . دارای راه آهن و 4532 تن سکنه .