درآمد پدرم 27436 تومان در ماه است.گویش اصفهانی تکیه ای: darâmad-e buwâm vis-o haf hezâr-o čârsad-o si-yo šiš toman-a dar mâh. طاری: darâmad-e peyem mâh-e vis-o haf hezâr-o čârsây-o si-yo šaš tuman-a. طامه ای: darâmad-e bâbâm mâhi vis-o haf hezâr-o čârsad-o si-yo šaš toman-e. طرقی: darumad-e pey(o)m mâh-e vis-o haf hözâr-o čârsâ
درآمدلغتنامه دهخدادرآمد. [ دَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری فلاورجان و 37هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ مبارکه به اصفهان . با 165 تن س
درآمدلغتنامه دهخدادرآمد. [ دَ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درآمدن . داخل شدن . دخول : آنکه گردانیده است هر مدتی را نوشته ای و هر کاری را دری و هر درآمدی را سبب درآمدی و هر زنده ای را زمانی تقدیر کرده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307
دیرآمدلغتنامه دهخدادیرآمد. [ م َ ] (مص مرکب مرخم ) تأخیر؛ جریمه ٔ دیرآمد یا دیرآمدگی . جریمه ٔ تأخیر. (یادداشت مؤلف ).
درآمدفرهنگ فارسی عمیدسود و بهرهای که از کار و تجارت یا ملکداری و زراعت به دست آید؛ سود؛ دخل: ◻︎ درآمد مرد را بخشنده دارد / زمین تا درنیارد برنیارد (نظامی۲: ۳۰۲).
درآمدincomeواژههای مصوب فرهنگستانمجموع مبالغی که شخص یا بنگاه از منابع مختلف در یک دورۀ زمانی معین به دست میآورد
درآمدلغتنامه دهخدادرآمد. [ دَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری فلاورجان و 37هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ مبارکه به اصفهان . با 165 تن س
درآمدلغتنامه دهخدادرآمد. [ دَ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درآمدن . داخل شدن . دخول : آنکه گردانیده است هر مدتی را نوشته ای و هر کاری را دری و هر درآمدی را سبب درآمدی و هر زنده ای را زمانی تقدیر کرده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307
درآمدفرهنگ فارسی عمیدسود و بهرهای که از کار و تجارت یا ملکداری و زراعت به دست آید؛ سود؛ دخل: ◻︎ درآمد مرد را بخشنده دارد / زمین تا درنیارد برنیارد (نظامی۲: ۳۰۲).
درآمدincomeواژههای مصوب فرهنگستانمجموع مبالغی که شخص یا بنگاه از منابع مختلف در یک دورۀ زمانی معین به دست میآورد
درآمددیکشنری فارسی به انگلیسیearnings, income, pocketbook, prolegomena, return, revenue, take, takings
درآمدلغتنامه دهخدادرآمد. [ دَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری فلاورجان و 37هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ مبارکه به اصفهان . با 165 تن س
درآمدلغتنامه دهخدادرآمد. [ دَ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درآمدن . داخل شدن . دخول : آنکه گردانیده است هر مدتی را نوشته ای و هر کاری را دری و هر درآمدی را سبب درآمدی و هر زنده ای را زمانی تقدیر کرده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307
تازه درآمدلغتنامه دهخداتازه درآمد. [ زَ / زِ دَ م َ ](ن مف مرکب ) نوظهور. مد نو. نومدشده . جدیدالاختراع .
پیش درآمدلغتنامه دهخداپیش درآمد. [ دَ م َ ] (ن مف مرکب ) مقدمه . || (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) پیش درآمدن . اقدام . (منتهی الارب ). || اصطلاح موسیقی ) قطعه ای که در آغاز دستگاهی خوانند یا نوازند. برداشت .
خانه درآمدلغتنامه دهخداخانه درآمد. [ن َ / ن ِ دَ م َ ] (ن مف مرکب ) چیزی که نو نیست و خانه داری آنرا از پیش داشته و سپس فروخته است . مستعمل .