دخترلغتنامه دهخدادختر. [ دُ ت َ ] (اِ) فرزند مادینه ٔ انسان . ابنه . بنت . دخت . بولة. ولیدة. (یادداشت مؤلف ). شَعرَة. نافِجَة. (منتهی الارب ). مقابل پسر که فرزند نرینه ٔ آدمی است : مراو را دهم دختر خویش راسپارم بدو لشکر خویش را. فردوسی .
دخترفرهنگ فارسی عمید۱. فرزند مادینه.۲. دوشیزه؛ باکره.⟨ دختر آفتاب: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب لعلی.⟨ دختر تاک: [قدیمی، مجاز] = ⟨ دختر رز⟨ دختر خم: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب انگوری.⟨ دختر رز: [قدیمی، مجاز]۱. شراب؛ شراب انگوری؛ دختر تاک.۲. انگور؛ خوشۀ انگور:
يشمدیکشنری عربی به فارسیژاد , اسب پير , يابو يا اسب خسته , زن هرزه , زنکه , مرد بي معني , دختر لا سي , پشم سبز , خسته کردن , از کار انداختن (در اثر زياده روي)
دخترلغتنامه دهخدادختر. [ دُ ت َ ] (اِ) فرزند مادینه ٔ انسان . ابنه . بنت . دخت . بولة. ولیدة. (یادداشت مؤلف ). شَعرَة. نافِجَة. (منتهی الارب ). مقابل پسر که فرزند نرینه ٔ آدمی است : مراو را دهم دختر خویش راسپارم بدو لشکر خویش را. فردوسی .
دخترفرهنگ فارسی عمید۱. فرزند مادینه.۲. دوشیزه؛ باکره.⟨ دختر آفتاب: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب لعلی.⟨ دختر تاک: [قدیمی، مجاز] = ⟨ دختر رز⟨ دختر خم: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب انگوری.⟨ دختر رز: [قدیمی، مجاز]۱. شراب؛ شراب انگوری؛ دختر تاک.۲. انگور؛ خوشۀ انگور:
دخترلغتنامه دهخدادختر. [ دُ ت َ ] (اِ) فرزند مادینه ٔ انسان . ابنه . بنت . دخت . بولة. ولیدة. (یادداشت مؤلف ). شَعرَة. نافِجَة. (منتهی الارب ). مقابل پسر که فرزند نرینه ٔ آدمی است : مراو را دهم دختر خویش راسپارم بدو لشکر خویش را. فردوسی .
سه دخترلغتنامه دهخداسه دختر. [ س ِ دُ ت َ ] (اِخ ) سه خواهران است که کنایه از سه ستاره باشد از بنات النعش . (برهان ). بنات النعش . (فرهنگ رشیدی ) : نقشی از آن گرد سندسی سازدبر سر هر سه دختر اندازد. خاقانی .آن سه دختر وآن سه خواهر پنج
کتل دخترلغتنامه دهخداکتل دختر. [ک ُ ت َ ل ِ دُ ت َ ] (اِخ ) گریوه ٔ مالان . (نزهةالقلوب ص 187). از گردنه های صعب العبور راه شیراز به بوشهر. (از جغرافیای غرب ایران ص 61 و 62). حمداﷲ مستوفی دو معبر
هرسه دخترلغتنامه دهخداهرسه دختر. [ هََ س ِ دُ ت َ ] (اِخ ) آن سه ستاره را گویند که متصل است به یک پایه ٔ بنات نعش . (برهان ).
پل دخترلغتنامه دهخداپل دختر. [ پ ُ ل ِ دُ ت َ ] (اِخ ) پلی است که شاه صفی بر روی رودخانه ٔ قزل اوزن در سنه ٔ 1042 هَ . ق . میان میانج و زنجان ساخته که از جمله ٔ ابنیه ٔ تاریخی ایران است .