لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعدبن مالک بن ضبیعة، از بنی بکربن وائل ، ملقب به المرقش الاکبر. وی از شاعران جاهلی و از شجاعان بود. به دخترعم خود اسماء دل سپرده بود و اشعار بسیاری درباره ٔ او داشت . وی نویسنده ای توانا و شاعری نیکوپرداز بود ولی بسیاری از اشعارش از بین رفته است . تول