ذونسبلغتنامه دهخداذونسب . [ ن َس َ ] (ع ص مرکب ) صاحب نسب . || صاحب اصلی شریف و نجیب : گویم آنگاه بیارید یکی باده ٔ ناب یاد بادملکی ذوحسبی ذونسبی . منوچهری .ای ذونسب به اصل در و ذوفنون بعلم کامل تو در فنون زمانه چو یک فنی .<
عازبدیکشنری عربی به فارسیبدون عيال , عزب , مجرد , مرد بي زن , زن بي شوهر , مرد يا زني که بگرفتن اولين درجه ء علمي دانشگاه ناءل ميشود , ليسانسيه , مهندس , باشليه , دانشياب