لغتنامه دهخدا
ونک .[ وَ ] (ص ) ونگ . رجوع به ونگ شود. || زشت و کریه . (برهان ). || کریه و رکیک . (انجمن آرا). (آنندراج ). داعی الاسلام در فرهنگ نظام گوید: جهانگیری معنای دیگر آن را (ونگ را) رکیک و کریه نوشته اما شاهد نیاورده است و سراج احتمال درستی داده که کریه مصحف گربه است که معنی ونک با