خناملغتنامه دهخداخنام . [ خ ُ] (اِ) نوعی بیماری است در خر و اسب و استر. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). خُنّام .
خناملغتنامه دهخداخنام . [ خ ُن ْ نا ] (اِ) خُنام . رجوع به خنام شود : هزاران چشمه خون خنام گیردز نوک پیلک و زخم سنان اسب .عمید لومکی .
خانملغتنامه دهخداخانم . [ ن ُ ] (ترکی ، اِ) بانو. خاتون . بی بی . (ناظم الاطباء)، جُرَّه . ستی . خدیش . کدبانو. بیگم : جان به لب عاشق بیدل رسدبا غمزاتی که تو خانم کنی . ایرج میرزا. || لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان درآید چون مه
خانمفرهنگ فارسی عمید۱. زن بزرگزاده.۲. برای احترام به نام زنان افزوده میشود.۳. زن؛ دختر.۴. همسر؛ زن.
خنامانلغتنامه دهخداخنامان . [ خ ِ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان خنامان شهرستان رفسنجان . با 525 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و پنبه و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه فرعی است . پاسگاه ژاندارمری و دبستان و <span class="hl" dir="lt
خنامانلغتنامه دهخداخنامان . [ خ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های پنج گانه ٔ شهرستان رفسنجان در خاور رفسنجان ، بحدود زیر: شمال بخش زرند از شهرستان کرمان ؛ خاور دهستان کوی از بخش حومه ٔ کرمان ؛ جنوب بخش بردسیر از شهرستان سیرجان ؛ باختر دهستان حومه ٔ رفسنجان . این منطقه کوهستانی است با هوای سردسیر
خنامتیلغتنامه دهخداخنامتی . [ خ َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به خنامت که قریتی است از بخارا. (از انساب سمعانی ).
روکرد خنامانلغتنامه دهخداروکرد خنامان . [ ک ِ خ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان . سکنه ٔ آن 300تن . آب آن از قنات . محصول عمده آنجا غلات و پنبه و لبنیات . بنای زیارتگاه بنام پیر سیاه پوشان قدیمی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="
خنامانلغتنامه دهخداخنامان . [ خ ِ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان خنامان شهرستان رفسنجان . با 525 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و پنبه و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه فرعی است . پاسگاه ژاندارمری و دبستان و <span class="hl" dir="lt
خنامانلغتنامه دهخداخنامان . [ خ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های پنج گانه ٔ شهرستان رفسنجان در خاور رفسنجان ، بحدود زیر: شمال بخش زرند از شهرستان کرمان ؛ خاور دهستان کوی از بخش حومه ٔ کرمان ؛ جنوب بخش بردسیر از شهرستان سیرجان ؛ باختر دهستان حومه ٔ رفسنجان . این منطقه کوهستانی است با هوای سردسیر
خنامتیلغتنامه دهخداخنامتی . [ خ َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به خنامت که قریتی است از بخارا. (از انساب سمعانی ).