خناسفرهنگ مترادف و متضاد۱. اهریمن، دیو، شیطان ۲. شیطانصفت ۳. مکار، حیلهگر، نیرنگباز ۴. فریبنده، فریبکار ۵. شریر، بدکار
اخناسلغتنامه دهخدااخناس . [ اِ ] (ع مص ) واپس شدن . واپس استادن . || سپس کردن . (منتهی الارب ). واپس بردن . (تاج المصادر بیهقی ). واپس داشتن . || پس چیزی پنهان کردن .
انخناسلغتنامه دهخداانخناس . [ اِ خ ِ ] (ع مص ) سپس ماندن از کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سپس ماندن . (آنندراج ). تأخر و تخلف . (از اقرب الموارد). یقال : انخنس عنه . (ا