لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جلال الدین (سلطان ...). یپغو ملک در قصیده ای او را مدح گوید:روزی بخواند آخر راوی بصوت دلکش این قصّه های ما را در بارگاه سلطان احمد جلال دنیا سلطان که گفت عالم تا هست دور گردان مائیم و عهد و پیمان گر دشمنی بیابی اندر زمانه ٔ خودا