خرونلغتنامه دهخداخرون . [ خ َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است از نواحی خراسان و در آنجا مهلَّب درگذشته است . (از معجم البلدان ).
خرونلغتنامه دهخداخرون .[ خ َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است به دارابجرد و در آنجاجنگی برای خوارج اتفاق افتاد. (از معجم البلدان ).
يَخِرُّونَفرهنگ واژگان قرآنبه خاک مي افتند (از خرور به معني به خاک افتادن .خرور کردن ذقن و چانه کنايه از به خاک افتادن براي سجده است)
اس خریونلغتنامه دهخدااس خریون . [ اِ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای از یونانیان که در سامُس مسکن داشتند. (ایران باستان ص 496).
اس خریونلغتنامه دهخدااس خریون . [ اِ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای از یونانیان که در سامُس مسکن داشتند. (ایران باستان ص 496).