خردپناهلغتنامه دهخداخردپناه . [ خ ِ رَ پ َ ] (ص مرکب ) ملجاء عقل . آنکه صاحبان عقل را ملجاء است . آنکه عاقلان را در کارهای عقلانی تشویق کند : این نامه بنام پادشاهی جان زنده کنی خردپناهی .نظامی .
خردینهلغتنامه دهخداخردینه . [خ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) گندم دشتی . گندم خودرو. اخیروس . اخینوس . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به اخینوس شود.
خریدنیلغتنامه دهخداخریدنی . [ خ َ دَ ] (ص لیاقت ) قابل خریدن . درخور خریدن . لایق خریدن . (یادداشت بخط مؤلف ).