خربندهلغتنامه دهخداخربنده . [ خ َ ب َ دَ / دِ ] (اِخ ) حاجی خربنده . نام یکی از امیران وپهلوانان لشکر سلطان حسین بود. مستوفی آرد: سلطان حسین پسر اویس با شاه شجاع سر خصومت بلند کرد
خربندهلغتنامه دهخداخربنده . [ خ َ ب َ دَ / دِ ] (اِخ ) لقبی بوده است که مخالفان سنی مذهب سلطان محمد محمد خدابنده (الجایتو، پادشاه مغولی ) به او داده اند. رجوع به سلطان محمد خدابند
خربندهلغتنامه دهخداخربنده . [خ َ ب َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) کسی را گویند که خرالاغ بکرایه می دهد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (فرهنگ جهانگیری ). خربان که معاش رو