خاندان اردوالغتنامه دهخداخاندان اردوا. [ ن ِ اُ دُ ] (اِخ ) نام طوایفی بوده که در قبچاق غربی و شرقی حکومت کرده اند. دشت قبچاق شرقی مسکن قبایل آق اردو بوده که از 1226م . تا 1428 م . حکومت کرده اند و خانان سیراردو در دشت قبچاق غربی از
خاندانفرهنگ فارسی عمید۱. خانواده.۲. دودمان: ◻︎ مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمانها پسندی بدی (سعدی: لغتنامه: خاندان).
خاندانلغتنامه دهخداخاندان . [ ن َ ] (اِ مرکب ) دوده . تبار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آل . (مجمل اللغة). دودمان . (شرفنامه ٔ منیری ). قبیله . اهل بیت . عترت . خانمان . خانواده : بدآمد بدین خاندان بزرگ همه میش گشتیم و دشمن چو گرک . فردوسی .<
خانان هشترخانلغتنامه دهخداخانان هشترخان . [ ن ِ هََ ت َ ] (اِخ ) رجوع به «خاندان اردوا» و «خانان سیراردو» شود.
خانان سیر اردولغتنامه دهخداخانان سیر اردو. [ ن ِ ] (اِخ ) لین پول در طبقات سلاطین اسلام این خانان را که از سال 621 تا 907 هَ . ق . حکومت کرده اندچنین تعریف میکند: چنگیز در زمان حیات خود ممالک قدیم قراختائیان یعنی اراضی واقع در شمال سیح
خاندانفرهنگ فارسی عمید۱. خانواده.۲. دودمان: ◻︎ مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمانها پسندی بدی (سعدی: لغتنامه: خاندان).
خاندانلغتنامه دهخداخاندان . [ ن َ ] (اِ مرکب ) دوده . تبار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آل . (مجمل اللغة). دودمان . (شرفنامه ٔ منیری ). قبیله . اهل بیت . عترت . خانمان . خانواده : بدآمد بدین خاندان بزرگ همه میش گشتیم و دشمن چو گرک . فردوسی .<
خاندانفرهنگ فارسی عمید۱. خانواده.۲. دودمان: ◻︎ مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمانها پسندی بدی (سعدی: لغتنامه: خاندان).
خاندانلغتنامه دهخداخاندان . [ ن َ ] (اِ مرکب ) دوده . تبار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آل . (مجمل اللغة). دودمان . (شرفنامه ٔ منیری ). قبیله . اهل بیت . عترت . خانمان . خانواده : بدآمد بدین خاندان بزرگ همه میش گشتیم و دشمن چو گرک . فردوسی .<