خاجانلغتنامه دهخداخاجان . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش خمام شهرستان رشت در 4 هزارگزی جنوب خمام و دو هزارگزی خاور شوسه ٔ خمام به رشت ؛ محلی است جلگه ای و معتدل و مرطوب و مالاریائی سکنه ٔ آنجا 620 تن و مذهبشان شیعه و زبان
خازنلغتنامه دهخداخازن . [ زِ ] (اِخ ) فؤاد سمعان . صاحب کتاب در مکنون در جمیع انواع صنایع و فنون است . در جزء اول آن حدود 100 فایده ٔ صناعیه است این کتاب در مطبعه ٔ الارز بسال 1900 م . چاپ شد. (از معجم المطبوعات ج <span clas
خازنلغتنامه دهخداخازن . [ زِ ] (اِخ ) ابوجعفر الخازن او الخازنی ، از علماء قرن دوازدهم میلادی است کنیة او اشهر از اسم عجمی النسب اوست . وی خبیر بحساب و هندسه و عالم به ارصاد عمل به آن بوده است . (معجم المطبوعات ج 1 ص 809). رج
خازنلغتنامه دهخداخازن . [ زِ ] (اِخ ) دینوری مکنی به ابوالفضل . از مشاهیر خطاطین و شعرا میباشد ایجادکننده ٔ خط رقاع و توقیع است . در 518 و بنا بر قول ابن خلکان در سال 542 هَ . ق . ببغداد بدرود حیات گفت . سنش <span class="hl"
خازنلغتنامه دهخداخازن . [ زِ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمد خازن اصفهانی مکنی به ابومحمد. کتابدار صاحب بن عباد و جاسوس فخرالدوله بود. (یتیمةالدهر ج 3 ص 148) (لباب الالباب عوفی ص 562 و <span class="hl"
خازنلغتنامه دهخداخازن . [ زِ ] (اِخ ) علی بن خیرخازن بغدادی مکنی به ابوطالب . او راست : عیون التواریخ . (تاریخ گزیده چ لیدن ص 8).