آرد گندم سختhard wheat flourواژههای مصوب فرهنگستانآرد گندم تهیهشده از گندم سخت که در مقایسه با گندم نرم، پروتئین بیشتری دارد
حرتلغتنامه دهخداحرت . [ ح َ] (ع مص ) نیک مالیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || گِرد بریدن چیزی مانند بادریسه . || (اِ) آواز گیاه خائیدن ستور. (منتهی الارب ).
حیرتلغتنامه دهخداحیرت . [ ح َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 26هزارگزی جنوب نوشهر. دارای 410 تن سکنه است . محصولاتش غلات ، ارزن و لبنیات . اهالی به کشاورزی ، گله داری ، تهیه ٔ ذغال و
حیرتلغتنامه دهخداحیرت . [ ح َ رَ ] (ع مص ) سرگشته شدن . بر یک حال ماندن از تعجب . (غیاث ). حیرة. رجوع به این کلمه شود. || (اِمص ) سرگشتگی . تعجب . سرگردانی . حیرانی .بیخودی . والهی . آشفتگی . (ناظم الاطباء) : از این قصیده که گفتم سخنوران جهان بحیرتند چو از منطق
حیرتلغتنامه دهخداحیرت .[ ح َ رَ ] (اِخ ) میرزا اسماعیل . متخلص به حیرت (1254 - 1316 هَ . ق .) مترجم معروف تاریخ ایران تألیف سرجان ملکم از انگلیسی بفارسی که دوبار در بمبئی بطبعرسیده است . وفاتش در بیست وچهارم جمادی الاولی سنه
حیرتفرهنگ فارسی عمید۱. سرگشته شدن؛ سرگردان شدن؛ سرگشتگی؛ سرگردانی.٢. آشفتگی.٣. (تصوف) از مراحل سلوک که در آن عارف خود را سرگشته مییابد.
حیرتلغتنامه دهخداحیرت . [ ح َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 26هزارگزی جنوب نوشهر. دارای 410 تن سکنه است . محصولاتش غلات ، ارزن و لبنیات . اهالی به کشاورزی ، گله داری ، تهیه ٔ ذغال و
حیرتلغتنامه دهخداحیرت . [ ح َ رَ ] (ع مص ) سرگشته شدن . بر یک حال ماندن از تعجب . (غیاث ). حیرة. رجوع به این کلمه شود. || (اِمص ) سرگشتگی . تعجب . سرگردانی . حیرانی .بیخودی . والهی . آشفتگی . (ناظم الاطباء) : از این قصیده که گفتم سخنوران جهان بحیرتند چو از منطق
حیرتلغتنامه دهخداحیرت .[ ح َ رَ ] (اِخ ) میرزا اسماعیل . متخلص به حیرت (1254 - 1316 هَ . ق .) مترجم معروف تاریخ ایران تألیف سرجان ملکم از انگلیسی بفارسی که دوبار در بمبئی بطبعرسیده است . وفاتش در بیست وچهارم جمادی الاولی سنه
حیرتفرهنگ فارسی عمید۱. سرگشته شدن؛ سرگردان شدن؛ سرگشتگی؛ سرگردانی.٢. آشفتگی.٣. (تصوف) از مراحل سلوک که در آن عارف خود را سرگشته مییابد.