حندوقهلغتنامه دهخداحندوقه . [ ح ُ ق َ ] (ع اِ) حندیقة،حدقه . و نون زاید است . (اقرب الموارد). سیاهی چشم و حدقه . (ناظم الاطباء).
حندیقةلغتنامه دهخداحندیقة. [ ح ِ ق َ ] (ع اِ) حُندوقَه . حدقه است و نون آن زاید است . (اقرب الموارد). سیاهی چشم و حدقه . (ناظم الاطباء).