حتنانلغتنامه دهخداحتنان . [ ح َ ] (ع اِ) حتنال . گزیر. چاره . بُد: ما له عنه حتنان ؛ ای بد. (منتهی الارب ). او را گزیری نیست .
هتنانلغتنامه دهخداهتنان . [ هََ ت َ ] (ع مص ) به معنی هَتن است در تمام معانی : هتنت السماء هتنا و هتنانا. رجوع به هتن شود.
اتنانلغتنامه دهخدااتنان . [ اِ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ). || زادخواست گردانیدن . مانع بالیدگی شدن : اَتن ّ المرض ُ الصبی ؛زادخواست گردانید کودک را، یعنی کلان نمی گردد. (منتهی الارب ). || لاغر گردانیدن بیماری کسی را.