لغتنامه دهخدا
متحاشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) به یکسو شونده . (آنندراج ). جدا و علیحده و جداگانه ایستاده ٔ از همدیگر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). دورشونده . به یکسو شونده . کناره گیرنده : هر چند از آن نهب و تاراج از سلطان متحاشی و مستشعر بودند. (تاریخ جهانگشا ج <