جنزقلغتنامه دهخداجنزق . [ ج َ زَ ] (معرب ، اِ) گنزک . شیز. تخت سلیمان . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به گنزک شود.
زنجقلغتنامه دهخدازنجق . [ زِ ج ِ ] (ترکی ، اِ) سُک . سیخو. سیخکی و با زدن صرف شود، چون : زنجق زدن ، سک زدن . (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا).
زنوزقلغتنامه دهخدازنوزق . [ زُ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش زنوز است که در شهرستان مرند واقع است و 945 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).