جبذورلغتنامه دهخداجبذور. [ ] (اِخ ) از قرای سنگ بست بلوک سرجام و بیوه زن است . اراضی ملک رعیت میباشد و دو رشته قنات دارد. هوای آن ییلاقی و دویست تن سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 212).
pocketدیکشنری انگلیسی به فارسیجیب، پاکت، کیسه هوایی، تشکیل کیسه در بدن، به جیب زدن، در جیب گذاردن، در جیب پنهان کردن، بجیب زدن، جیبی، کوچک، نقدی، جیبدار، پولی