جملةلغتنامه دهخداجملة. [ ج ُ ل َ ] (ع اِ) همگی چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). همه . ج ، جُمَل . (منتهی الارب ). || تماماً. سراسر. (فرهنگ فارسی معین ): جمله ٔ کتاب را خوان
جملیلغتنامه دهخداجملی . [ ج َ م َ ] (ص نسبی ) نسبت است به جمل و آن پدر قبیله ایست از مذحج . (منتهی الارب ).
جملیلغتنامه دهخداجملی . [ ج َ م َ ] (ص نسبی ) نسبت است به جمل بن کنانةبن ناجیةبن مراد. (لباب الانساب ).