جملدیکشنری عربی به فارسیزيباکردن , ارايش دادن , قشنگ شدن , فريبا نمودن , طلسم کردن , پر زرق و برق کردن
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج َ ] (ع مص ) گرد آوردن . || گداختن پیه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) شتر نر. (منتهی الارب ). رجوع به جَمَل شود.
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج َ م َ ] (اِخ ) (جنگ ...) جنگی است که در ماه جمادی الاخری سال سی وشش هجری میان عایشه و اتباع وی باامیرالمؤمنین علی علیه السلام اتفاق افتاد و چون عایشه
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج َ م َ ] (اِخ ) ابراهیم بن زین الدین نخجوانی دمشقی . از دانشمندان قرن یازدهم هجری است . وی در فقه و طب و علوم دیگر مهارت داشته و ریاست جمهور اطباء و نی
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج َ م َ ] (اِخ ) حسین بن عبدالسلام شاعر، از محدثان است . وی روایتی از شافعی دارد. (ریحانة الادب ).
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج َ م َ ] (ع اِ) شتر نر و بندرت بر شتر ماده اطلاق شود، و گویند: شربت لبن جملی . یا شتر نر هفت ساله یا پنج ساله یا نه ساله یا شش ساله . ج ، اجمال ، جُمْل
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج َ م َ ](اِخ ) سلیمان بن عمربن منصور شافعی ازهری . از بزرگان عرفا و صوفیه است . وی در قاهره فقه و حدیث و اصول خلوتیه را فراگرفت و بتدریس تفسیر و فقه و
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج ُ ] (ع اِ) رسن سطبر کشتی . (منتهی الارب ). رجوع به جُمَّل شود. || ج ِ جُمَل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جمل شود.
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج ُ م َ ] (ع اِ) ج ِ جُمْلة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جملة شود. || گروه مردم . (منتهی الارب ). || طناب کشتی . (اقرب الموارد). رسن سطبر کشت
جمللغتنامه دهخداجمل . [ ج ُم ْ م َ ] (ع اِ) رسن سطبر کشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و در آن چهار لغت دیگر آمده : جُمَل و جُمْل و جُمُل و جَمَل و بهمه ٔ این قرائت ها آیه