جلاخلغتنامه دهخداجلاخ . [ ج ُ] (ع ص ) (سیل ...) آنکه وادی را پر کند و همه چیز را ببرد. (منتهی الارب ). سیل کثیر. (از اقرب الموارد).سیلاب سخت . (مهذب الاسماء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
زلوخلغتنامه دهخدازلوخ . [ زَ ] (ع ص ) بئر زلوخ ؛ چاه که بر آن هر که رود پایش بلغزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ناقة زلوخ ؛ ماده شتر تندرو. (از اقرب الموارد). رجوع به زلوج شود.
زلخلغتنامه دهخدازلخ . [ زَ ] (ع ص ، اِ) جای لغزیدن پای جهت تری وملاست . || یک پرتاب تیر مسافت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زلخلغتنامه دهخدازلخ . [ زَ ] (ع مص ) خسته کردن کسی را به نیزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زلخلغتنامه دهخدازلخ . [ زَ ل َ ] ( ع مص ) فربه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فربه گردیدن شتر. (از اقرب الموارد).
زلخلغتنامه دهخدازلخ . [ زَ ل ِ / زَ ل َ ] (ع ص ، اِ) جای لغزیدن پای . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زَلخ . (اقرب الموارد).
جلاحلغتنامه دهخداجلاح . [ ج ُ ] (ع ص ) جلاخ . سیل که همه چیز ببرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).