لغتنامه دهخدا
جشر. [ ج َ ] (ع مص ) بیرون آوردن چارپایان برای چرا. به چرا گذاشتن ستور. || دمیدن صبح . (اقرب الموارد). || سفرکردن . به سفر رفتن . (المنجد) (اقرب الموارد). || ماندن شتران در چراگاه به هنگام شب . || ماندن قوم با شتران در چراگاه به هنگام شب . || برجستن اسبان . (منتهی الارب ). ||